وقت خوردنته دیگه...
سلام دوستای گلم به خاطر غیبتم شرمنده و دلیلش هم اول شیطون بودن پارسا گله و کمی هم تنبلی خودم،بازم پوزش
و اما اقا پارسا واقعا دیگه وقت خوردنته دیگه...
جیگرم وقتی اینجور شیرین زبونی میکنی چرا نخواییم بخوریمت؟
و اما شیرین زبونیا:بهت میگیم بابا به پارسا چی میگه؟فورا میگی پســــــــــــــــــــــــــــــــــرم،همه کســــــــــــــــــــــم
و مامان رو هم فورا همون شعری که به زبون محلی برات میخونم رو میخونی.
ممل و عزیز رو هم اون جمله ی محلی رو که بهت میگن رو میگی که همه ذوقتو میکنن.
و این شعر که همراه با بازیه رو کلا حفظی و میخونیش:
حمومک مورچه داره بشین و پاشو خنده داره
خوب حالا بگو چیکار کنیم
باهم پا میشیم باهم میشینیم
و بعدش کلی میخندی و انجام میدی.
و کلی حرفای شیرین که الان حضور ذهن ندارم.
راستی عاشق مداد شمعیات هستی و دایره کشیدن دیگه برات راحت شده و دایره میکشی و میای نشونمون میدی.
و یه چیز مهمتر اینکه پسر باهوشم تمام اشکال هندسی رو بلده هم به اسم هم جاشون رو تو بازیش راحت پیدا میکنه...
و یه چیزی فقط راه میری و بستنی میخوری نمیدونم چیکارت کنم شکموی من.و تو طول روز بهترین سرگرمیت سر یخچال رفتن و خوردن چیزیه...
واسه اینکه من شما رو تحویل بگیرم یا یه چیزی میخوای میای و بهم میگی مامان جون مامان جون که اون لحظه میخورمتو هرچی بخوای بهت میدم.
و روزایی که بابا خونه س مثل اینکه دنیا رو بهت دادن و راه میری و میگی باباجون یا بابا رسول بابا رسول میگی و از ته دل همدیگه رو بوس میکنین.
در کل تو فامیل یک شیرین زبونی شدی که بیا و ببین...
راستی اینا رو هم که چیز خوبی نیستن رو یکی بهت یاد داده که اینجا اسمی ازش نمیارم
و خیلی راحت یاد گرفتی فکر نمیکردم راحت بگی ولی...
میگی:دوچرخه سیبیل بابات میجرخه
یا میگی چاقو برو بچه دماقو
نمیدونم چی بگم...
خیلی خوشکل و مثل ادم بزرگا با تلفن صحبت میکنی