پارساپارسا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره

پارسا خوش تيپ 2

روزای اخر سال 93

روزای اخر طبق معمول که همه در تکاپو هستن ما هم در تکاپو بودیم،یه روز رفته بودیم بازار که شما کلی خسته شده بودی و اینجوری خوابت برد قربون خوابیدنت ...
18 ارديبهشت 1394

عذرخواهی

سلام پسر گلم برای دیر اومدنم عذر میخوام اخه شما گل پسر با شیطنتات و بازی کردنات اجازه نمیدی که بیام و چیزی بنویسیم. چند وقتیه که مدام ما باید باهات بازی کنیم و یا بریم بیرون گردش وگرنه گل پسر از سر و کلمون بالا میره و اذیت و اذیت... خلاصه بازم معذرت دوست داریم پسرم با همه ی شیطنتات ...
18 ارديبهشت 1394

و اما..............

سلام عید همگی مبارک شرمنده پسل گلم نتونستم تا الان پست جدید بذارم اخه عید و... الانم فقط اومدم بگم که زندگی مامان و بابا تولدت مبارررررررررررررررررررررررررررررررررررک اگه بدونی چه حسی داریم من و بابا که پسرمون 3 ساله شده و مرد شده و خدا رو شکر سالم و ارزوی همیشگی من و بابا همینه که گل پسرمون همیشه سالم و خندون باشه. راستی این تبریک هم از طرف بابایی هم هست اخه اون الان سر کاره و ما تنها. پسرم،عشقم اینو بدون که فردا بهترین روز زندگی من و باباس و به یاد ماندنی چون شما با اومدنت تو این روز زندگیمون رو شادتر و روشنتر کردی. با تــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــمام وجـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود دوست ...
14 فروردين 1394

لحظه های اخر سال 93

سلام دوستان بعد از کلی دویدن و خونه تکونی بالاخره تونستم پست بذارم،اقا پارسا تو خونه تکونی حسابی اذیت کرد ی و داغون شدم وقتی نمونده پیشاپیش سال نو همگی مبارک و سال پربرکتی داشته باشین به همراه بچه های نازمون و این لحظه پارسا خواب قربونش برم عزیزم امیدوارم همیشه سلامتیتو ببینم دوست دارم و عیدت مبارک عشقمون ...
1 فروردين 1394

کارای خوشکلت

شما عاشق برفی جوری که تو راه اصفهان بودیم که تو جاده برف میبینی و ما رو مجبور میکنی تو اون هوای سرد وایسیم که شما بازی کنین. وهنرنمایی اقا پارسا تو ماشین،اینجا دیگه حوصله ات سر رفته بود حسابی و اما تلویزیون نگاه کردن و در حال خوردن کاکایو ...
7 اسفند 1393

و اما یه خبر خوب

بله خبر خوب ما هم اینه که اقا پارسای ما مردی شده واسه خودش و خودش تنها تو اتاقش میخوابه.قربونت برم که میگی من شجاعم و خودم تنها تو اتاقم میخوابم و حتی از تاریکی نمیترسی. فـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدای دو چشمونت ...
7 اسفند 1393

گشت و گذار اقا پارسا

عزیزم که عاشق گشت و گذار و بازی هستی،من و بابا رسول هم سعی میکنیم تا بتونیم شما رو ببریم بگردونیم چون شما نفــــــــــــــــــــــــــــــــس مایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی. و رست بابا که شروع میشه ما خونه بند نمیشیم اینجا رفتیم یاسوج شیلات اقاجون(بابای مامان) و شما کلی بازی کردی و رفتی پیش ماهی ها و کلی هم ماهی خوردی و به زور ازت عکس میگیریم و اینجا با اجی ستایش(دختر خاله جان)و نیایش خانم دختر دایی هادی و شما یا نگاه نمیکردین یا... اینم بغل دادا حسین پسر خاله جان اینجا هم بابا و اقاجون ماهی برامون کباب میکنن اخ جون و شما هم همونجاها بودی برای خوردن و رفتن به شهربازی عشق...
26 بهمن 1393